نویسنده: دکتر علیرضا رحیمی
بی مقدمه باید بگویم که…
من این گونه آموخته ام که زیست معنوی، تلاشی برای خلاصی آدمی از تعارضاتی درونی است که مانع احساس “آرامش”، “قرار و پابرجایی”، “رشد و بالندگی” و مانع “خودشکوفایی” آدمی میشوند…
این گونه آموخته ام که معنوی زیستن یعنی ارتباط با امور معنادار در زندگی… و امور معنادار، اموری هستند که آدمی را از روزمرگی جدا کرده و در مسیر رشد قرار میدهند و باعث رفع تعارضات درونی آدمی میگردند… و معتقدم که سعادت بشر یعنی ارتباط هر چه بیشتر انسان با امور معنادار و رفع هر چه بیشتر تعارضات درونی… و بزرگترین و مهمترین امر معنادار، “رازهستی” (یا آن چه خدا نامیده میشود) است!
من این گونه آموخته ام که برای معنادار زیستن باید با “راز هستی” پیوند برقرار کرد. برای پیوند با راز هستی، باید آن را “تجربه” کرد یعنی “در آن” و “با آن” زیست… و تجربۀ راز هستی با معنوی زیستن آغاز میشود و همزمان با عمق یافتن معناها در حیات انسان، این تجربیات، نیز عمیق و عمیقتر میشوند. این تجربه، انسان را نسبت به “راز هستی” در حالت آگاهی قرار میدهد که هر قدر بیشتر باشد “التفات” بیشتری نسبت به “راز هستی” در انسان ایجاد میشود و این التفات، خود، به تجربههای پیشین میافزاید. این تجربه هر قدر اصیلتر و افزونتر باشد تأثیرگذارتر است و باعث آرامش، قرار، رشد و خودشکوفایی بیشتری میشود زیرا به راستی، “آرامش” و “قرار” حاصل زیستن معنوی “در”/”با” راز هستی، و حاوی حسی مهربانانه است که از ناحیۀ “راز هستی” به آدمی منتقل می شود. تجربهای که اثری فزاینده بر آرامش، قرار، رشد و خودشکوفایی آدمی دارد.
من، بر حسب دانش و تجربه، بر این باورم که کودکان، نه تنها از معناداری حیات و زیستن معنوی دور نیستند بلکه به خاطر غرق نشدن در روزمرگیها و خو نکردن به آنها، از تعارضات درونی کمتری رنج میکشند؛ از این رو با حیات معنوی پیوند بهتری برقرار میکنند و “آرامش” و “رشد” و “خودشکوفایی” در آنها راحتتر و زودتر تجربه میشود. این سه، در همه، باید از طریق “زیستنِ معنادار” –که حاصل تأمل است- حاصل شود نه از مسیر “ذهن پروری”!
به اعتقاد من، همۀ مربیان این امکان را دارند که به ایجاد فرصت برای “زیستن معنوی بچه ها” –یعنی برقراری ارتباط میان آنها با امور معنادار- بپردازند؛ برای تقویت این باور در بچه ها تلاش کنند که اموری به جز امور مربوط به جسم هم وجود دارد که باید آنها را مهم دانست و به آنها توجه کرد… و معتقدم که این مسیر را باید از خانه و مدرسه آغاز کرد… زیرا به راستی “معناداری حیات” از “معناداری در کلاس درس” آغاز میشود.
2 دیدگاه
چقدر زیبا!
چقدر خوبست که یک استاد، یک متخصص، یک معلم کهنه کار، یک مربی بزرگ حاصل تجربیات و دانش اندوزی خود را اینچنین روشن و زیبا بیان نموده و به گونه ای اظهار میکند که جوانان و شاگردان از آن بخوبی و براحتی بیاموزند.
درود بر شما
چقدر این متن زیبا و دلنشین و در عین حال محکم و استوار است!
درود