جدیدترین نوشته ها
جدیدترین آثار
اجرا شده توسط: همیار وردپرس
اشاره: نگارنده در پروژه تحقیقاتی خود با عنوان “منشور نیازهای رشد کودکان و نوجوانان برای زندگی پاک” که به سفارش کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان انجام شد، در نهایت به این نتیجه رسید که مهمترین نیازهای رشد فرزندان ما برای زندگی، عبارتند از نیاز به کسب توانایی فهم زندگی، نیاز به و تشخیص و تمییز و کسب قوۀ قضاوت صحیح، و نیاز به برخورداری از توانایی تصمیم گیری. در این تحقیق چنین استدلال شده است که برای رفع این سه نیاز اساسی و -در نتیجه- برای تحقق آرمان های اساسی مطرح شده در نظریه تربیت عقلانی بصیرتگرا باید دو توانایی اساسی “مشاهدۀ صحیح” و “درس آموزی فعال” ایجاد شود و برای این منظور باید از یک مسیر اساسی عبور کنیم: “پرورش روح جستجوگری” و “پرورش توان تفکر”. ایجاد نیاز جستجوگری و کاوش یا به بیانی دیگر، ایجاد “انگیزه” برای یادگیری و “پرورش روح علمی” بحثی بود که در نوشتار پیشین خدمت مخاطبان ارجمند ارائه شد. اکنون، از این پس به بحث در بارۀ “پرورش تفکر” می پردازیم. در این مقاله، موضوع “نیاز به پرورش تفکر را از مناظر گوناگون مورد بحث قرار می دهیم تا مقدمه ای باشد برای تعیین ماهیت تفکر، انواع و اقسام و نیز نحوۀ پرورش آن در نوشته های بعدی.
پرورش فکر یعنی چه؟ وقتی فکر را پرورش می دهیم در واقع در حال انجام چه کاری هستیم؟ چه کنیم تا فکر پرورش یابد؟ آیا فکر پرورش یافته و فکر پرورش نیافته تفاوت دارند؟ چه تفاوتی؟ آیا پرورش فکر امکان پذیر است یعنی آیا فکر پرورش یافتنی است؟ رشد فکر یعنی چی؟ آیا پرورش فکر لازم و ضروری است و انسان نیازمند این است که فکرش پرورش یابد؟
پرورش فکر، تلاش برای برطرف کردن نیازهایی است که برطرف شدن آنها بی تردید در انسان موجب رشد شخصیت آدمی می شود. این رشد در گفتار و کردار شخص پرورش یافته یا به اصطلاح انسان متفکر به ظهور می رسد. برخی از این ویژگیهای شخصیتی و رفتاری –که نشانۀ رشد و فرهیختگی است- عبارتند از:
تردید منطقی: متفکر معمولا امور را با تردید مین گرد و بدون تأمل و تردید از پذیرش افکار و عقاید خودداری می کند.متفکری که این ویژگی را از خود نشان میدهد نظریات و عقاید را بدون چون و چرا نمیپذیرد او صحت عقیدهای را از لحاظ این که به آراء مراجع یا فهم عمومی متکی است قبول نمیکند و خود به بررسی و ارزیابی آن عقیده می پرازد و آن چه را که با دلیل همراه است صحیح تلقی می کند و عقایدی را که فاقد دلیل و مدرک هستند، رد می کند. (شریعتمداری, نقد و خلاقیت در تفکر, ص. 84)
کنجکاوی شدید: متفکر واقعی کنجکاو است و میل شدیدی به درک حقایق دارد. کنجکاوی فرد را به بررسی اسباب و علل امور وا میدارد و موجب طرح مسایل تازه و مهم می شود. کنجکاوی حالت استفهام را در متفکر بوجود می آورد و دائما او را به پرسش و سؤال تشویق می کند (شریعتمداری, نقد و خلاقیت در تفکر, ص. 84)
فهم عمیق: متفکر به معرفت سطحی قناعت نمی کند و ژرف اندیشی خاصی در مطالعات او به چشم می خورد. او می خواهد عمق قضایا را درک کند و از این طریق علل امور و ارتباط آنها را درک نماید (شریعتمداری, نقد و خلاقیت در تفکر, ص. 84)
دید وسیع: متفکر، بینش و دیدی وسیع دارد. غالباً امور را در سطح گسترده تری مورد مطالعه قرار میدهد دید وسیع، ارتباط امور را در ذهن متفکر روشن میسازد و ذهن او را متوجه علل و عامل مختلف میکند. (شریعتمداری, نقد و خلاقیت در تفکر, ص. 84)
سعه صدر: متفکر روشن بین است و امور را با فکری باز مورد بررسی قرار می دهد. این ویژگی در فرد در برخورد با آراء و عقاید مختلف ظاهر می گردد. افرادی که فاقد سعۀ صدر هستند معمولاً از برخورد به عقاید مخالف خودداری می کنند و اصولاً قدرت تحمل عقاید دیگران را ندارند و وقتی با عقاید مخالف روبه رو می شوند خشم و نفرت در رفتار آنها ظاهر میشود. (شریعتمداری, نقد و خلاقیت در تفکر, ص. 84) جان دیویی در کتاب “دموکراسی و تعلیم و تربیت” در این باره چنین اظهار نظر می کند: «هر فردی که ذهن باز دارد و در مقابل ادراکات جدید حساس است و کسی که دارای نیروی تمرکز است و می تواند ادراکات مختلف را به هم ارتباط دهد، از گرایش مقابل فلسفی برخوردار است.» (دیویی, ص. 380)
ترقی طلبی: متفکر واقعی ترقی طلب است و از رکود و توقف رنج می برد او دائماً می خواهد چیزهای تازه را بیاموزد و افکار تازه خلق کند، او از حالت تحجر و جمود گریزان است و برای پذیرفتن عقاید تازه آماده است. (شریعتمداری, نقد و خلاقیت در تفکر, ص. 84)
فروتنی: متفکر واقعی متواضع و فروتن است. هر چه سطح اطلاعات او وسیعتر گردد و بینش او ژرفای بیشتری پیدا کند، تواضع و فروتنی او بیشتر می شود. متفکر از کبر و غرور بیزار است و در عین حال تن به خفت و ذلت و خواری نیز نمیدهد. او اهل مداهنه و تملق نیست. (شریعتمداری, نقد و خلاقیت در تفکر, ص. 85)
وحدت رویه: متفکر، شخصیتی هماهنگ و واحد دارد. در حالی که در رفتار افراد معمولی، چه آنهایی که تحصیل کرده و مراحلی را در کسب معرفت و دانش طی کرده اند و چه اشخاصی که فاقد تحصیلات کافی هستند، وحدت و هماهنگی کمتر دیده میشود. در زندگی روزمره با افراد مختلف روبرو می شویم که مجمع تناقضات و تضادها هستند. میان افکار، احساسات، تمایلات، معلومات، احتیاجات آنها فاصله های عمیق وجود دارد؛ در محفل علمی از روش درست فکر کردن بحث میکنند و گاهی در همان محفل بر خلاف اصول منطق اظهار نظر می نمایند. دینداری را با فساد، نوع دوستی را با خودبینی، وطن خواهی را با خیانت، عزت نفس را با تذلل و چاپلوسی، روح علمی را با قضاوتهای غیرمنطقی، عقاید علمی را با افکار خرافی، صلاح را با فساد، روشن بینی را با جمود، و ترقی طلبی را با حفظ وضع موجود و به طور خلاصه فضایل را با رذایل تلفیق میکنند و همه را در رفتار خود ظاهر می سازند. هیچیک از این خصوصیات در عمق شخصیت آنها نفوذ ندارد و غالباً آنها را به صورت عادت پذیرفته و در رفتار خود منعکس کرده اند. به طور کلی از این که امور متضاد و متناقض را در رفتار خود جمع کردهاند آگاه نیستند و در هر لحظه و هر موقعیت، به شیوۀ خاصی عمل میکنند مثل این که شخصیتهای مختلف دارند. اما فرد متفکر به آن چه می گوید عمل می کند و از نحوۀ کار و رفتار خویشتن آگاه است. میان عادات، تمایلات، اطلاعات، افکار و احساسات او هماهنگی و وحدت وجود دارد. باید توجه داشت که وحدت و هماهنگی در شخصیت درجات و مراتبی دارد. فرد متفکر از وحدت رویه بیشتر برخوردار است. (شریعتمداری, نقد و خلاقیت در تفکر, ص. 85)
اتکاء به نفس: آدم متفکر به خود اعتماد دارد. برای حیثیت خود ارزش قایل است. نفس خود را عزیز می شمارد. عزت نفس، آدم متفکر را مافوق قدرتها، نفوذها، مقامها، هدف های بی ارزش، و تمایلات آنی و کم اهمیت قرار می دهد. (شریعتمداری, نقد و خلاقیت در تفکر, ص. 85)
طرفداری از ارزشهای انسانی: متفکر واقعی ارزشهای انسانی، مثل ارزشهای معنوی، اخلاقی، حاکمیت مردم، عدالت اجتماعی، رفاه عمومی، صلح و سازگاری و همکاری را مهم تلقی می کند و برای پیشرفت این ارزشها و تحقق آنها فعالیت میکند. آدم متفکر در عصر ما با توجه به تضادهای مرامی، مسایل بین المللی، تعصبات نژادی، تعصبات ملی، تهدید صلح، و به مخاطره افتادن تمدنها و حیات انسانی و تجاوزاتی که به حقوق افراد می شود برای خود نظامی ارزشی تدوین میکند و برای تحقق این ارزشها و توسعه و پیشرفت آنها اقدام می کند. (شریعتمداری, نقد و خلاقیت در تفکر, ص. 85)
علاوه بر ویژگیهای شخصیتی حاصل از پرورش فکر در انسان، فردی که توان اندیشیدن وی پرورش یافته، قادر به انجام فعالیتهایی است که علاوه بر تأثیرات بیرونی، بنوبۀ خود بر شخصیت خود متفکر نیز اثرات مثبتی به جای می گذارد. برخی از این فعالیتها عبارتند از:
تحلیل زبان و فکر: متفکر توانایی تحلیل زبان و اندیشه خود و دیگران را دارد. او وقتی زبان و فکر را مورد تحلیل قرار می دهد، مفاهیم و معانی کلمات برایش مشخص و واضح گشته و در نتیجه مقدمات، فرضها و اصولی که این مفاهیم از آنها استنباط شده اند، روشن می گردد. (شریعتمداری, نقد و خلاقیت در تفکر, ص. 86) این، توانایی او را در درک بهتر حقایق بیرونی و درونی تواناتر میسازد. فراموش نکنیم که یکی از بزرگترین خواسته های مربی بزرگ بشریت پیامبر رحمت (ص) این بود که «الهی أرِنی الاشیاءَ کَما هي»!
انتقاد و ارزیابی: پذیرفتن افکار و عقاید یا رد آنها، نتیجۀ انتقاد و ارزیابی صحیح است. همان طور که مبانی علمی مورد انتقاد و ارزیابی قرار می گیرند. افکار و عقاید معمول، ارزشهای اجتماعی، فلسفۀ زندگی، میزان های اخلاقی، احساسها، تمایلات، آداب و رسوم، نحوۀ ارتباط با دیگران، تبادل فرهنگی و علمی و اقتباس و آداب و رسوم، نحوۀ تربیت به طور کلی، تشکیل و توسعۀ سازمانهای اجتماعی، عقاید مذهبی و هدایت تحولات اجتماعی همه، باید در معرض نقد و بررسی قرار گیرند. آن چه را که با مبانی عقلانی، احتیاجات روزمره و توسعه و ترقی و رشد جامعه همراه و سازگار است باید پذیرفت و اموری را که فاقد اساسی استوار و منطقی محکم باشند، مردود شناخت. (شریعتمداری, نقد و خلاقیت در تفکر, ص. 86) کسی که توان ارزیابی و داوری صحیح دارد بواقع فردی بصیر تلقی می شود. او به آرمانهای اساسی تربیت بصیرت گرا دست یافته است.
بررسی ارزشها: ارزشها به طور کلی نقش مؤثری در زندگی انسان دارند. ارزشهای معنوی و اخلاقی، موجب رشد و تکامل حیات فردی و جمعی میشوند. ارزشهای اخلاقی به ویژه در مناسبات انسانی موجبات همکاری، تفاهم مشترک، توسعۀ عدالت اجتماعی، ترقی علمی و صنعتی و تأمین بیشتر رفاه عمومی را فراهم می سازند. (شریعتمداری, نقد و خلاقیت در تفکر, ص. 86)
وحدت بخشی به ارزشها: فرد متفکر در هماهنگ ساختن آرمانهای جمعی، اندیشه های اجتماعی، آداب و رسوم، ارزشهای معقول، اندیشه های علمی، مظاهر هنری، معیارهای اخلاقی کوشش می نماید. (شریعتمداری, نقد و خلاقیت در تفکر, ص. 87) این وحدت بخشی و یکپارچه کردن ارزشها، به او کمک می کند که از نگرش یک بعدی به ارزشها دوری کند و بتواند آنها را در یک نظام هماهنگ و همساز با یکدیگر مورد توجه قرار دهد.
سیر عقلانی: منظور از سیر عقلانی آزاد ساختن خود از هر نوع محدودیت است. گاهی امور محسوس ما را محدود می کنند. زمانی تجربیات شخصی یا تجربیات دیگران سبب محدودیت فکر ما می شوند. در برخی موارد افکار و آراء به اصطلاح مدلل و ثابت شده، فکر ما را محدود می کند. گاهی اصول به اصطلاح غیرقابل بحث، متفکر را از خلق افکار و عقاید تازه بازمی دارند. زمانی توافق با سایر نظریات جلوی رشد افکار تازه ما را می گیرد. گاهی زمینه های اجتماعی یا فرهنگ جامعه ای که شخص در آن زندگی می کند مانع ابتکار و خلق اندیشه های تازه هستند. فرد متفکر سعی دارد این قیود را بگسلد و اندیشه را از هر گونه محدودیتی آزاد کند. (شریعتمداری, نقد و خلاقیت در تفکر, ص. 88)
آن چه تاکنون در بارۀ ویژگیهای فکرپرورش یافته گفته شد نشانگر اهمیت آن است اکنون به بحث بیشتر در این زمینه مـ ی پردازیم و با ارائه دلایلی، ضرورت پرورش تفکر را به عنوان محوری ترین روش و اساسی ترین نیاز رشد آدمی متذکر می شویم:
نیاز فکر به پرورش به دلیل اجماع اندیشمندان: برای پاسخ ابتدا با استفاده از برهان خلف این سؤال را مطرح می کنیم که آیا تاکنون دیده شده یا شنیده شده که کسی فکر کردن را در تمام انسانها اعم از کودک و بزرگسال، مربی و متربی و… امری کمال یافته بداند؟ یعنی اعتقاد بر این باشد که فکر بشر نیازمند پرورش نیست و همه افراد در نهایت توان برای تفکر قرار دارند؟
چنین ادعایی تاکنون دیده نشده و به عکس همه اندیشمندان و دانشمندان، مردم را به تقویت توانایی تفکر در خود و فرزندانشان دعوت نموده اند.
نیاز فکر به پرورش به دلیل امکان وقوع خطا در فکر: از سویی دیگر از دیرباز اندیشمندان در زمینۀ نحوۀ به کارگیری قوای فکری با یکدیگر بحث و حتی مجادله داشته اند. ماجرای ظهور سوفیستها و سپس ایستادگی سقراط و خلق فلسفه را همه شنیده ایم و همه یا منطق ارسطو به خوبی آشناییم. تلاش همۀ فلاسفه این بوده تا در برابر خطای فرایند تفکر، به ارائۀ روشهایی بپردازند که اندیشۀ آدمی را از خطا مصون دارد. بر این اساس، وقتی امکان خطای فکر آدمی وجود دارد علی القاعده تفکر نمی تواند امری “کمال یافته” تلقی شود بلکه امری “کمال یافتنی” است. یعنی از آن جا که امکان وقوع خطا در فکر وجود دارد پس فکر، امری تشکیکی و ذومراتب است و درستی و نادرستی در بارۀ عملکرد آن صدق میکند بنابراین پرورش فکر امری ممکن و بلکه ضروری است.
شهابی در “رهبر خرد” چنین می نویسد: «باید دانست که در مقام اکتساب مجهولات اولاً این طور نیست که هر مجهولی را از هر معلومی بتوان اکتساب کرد بلکه این اکتساب مشروط است به این که ارتباط و سنخیت بین مجهول خاص و معلوم مخصوصی باشد تا از علم به این، علم به آن لازم آید و گرنه لازم می آید به مجرد این که انسان بعضی معلومات را واجد شود بتواند تمام مجهولات خود را برطرف سازد(یعنی وجود مجهول دلالت بر عدم سنخیت معلومات و مجهولات ما دارد) به طوری که هیچ مجهولی برای وی باقی نماند و حال این که چنین نیست و ثانیاً تعداد افراد بشر ازحیث ادراک مطالب متفاوت است و ممکن است مطلبی بر بعضی معلوم و بر دست های دیگر مجهول، به جهل بسیط یا جهل مرکب باشد.بنا بر دو امر فوق گاهی آن جهات سنخیت و ارتباط را اختفاء حاصل میشود و در نتیجه در فکر، خطا پدید می آید و از همین سبب است که دو فکر مخالف برای دو شخص بلکه برای یک شخص، در دو زمان، پیدا میگردد و چون صادق بودن هر دو فکر متخالف مستلزم اجتماع نقیضین و کاذب بودن هر دو مستلزم ارتفاع دو نقیض است و این لازم، محال پس لامحاله در متن واقع یکی صادق و دیگری کاذب است و آلتی که به وسیله آن صادق از کاذب امتیاز یابد منطق است.» (شهابی, ص. 10-11) به عبارت دیگر، نیاز به فکر(برای کسب نظریات از ضروریات) و نیز امکان وقوع خطا در فکر و در نتیجه نیاز به پرورش فکر، از منظر علم منطق اثبات میشود.
نیاز به پرورش فکر به دلیل عدم بهره مندی همگان از توان تفکر منطقی(تأمل): اسمیت و هولفیش در کتاب “تفکر منطقی: روش تعلیم و تربیت” برای نوعی از تفکر که آن را “تفکر منطقی” (ترجمه دکتر علی شریعتمداری) یا به تعبیر نگارنده “تأمل” مینامند ویژگیهایی را مطرح نمودهاند که بیشک در هیچ فردی بخودی خود موجود نیست و انسانها باید برای برخورداری از این ویژگیها، ضرورتاً تحت آموزش قرار بگیرند. این ویژگیها که در قالب سه ویژگی اساسی “جامعیت” (comprehensiveness)، “تعمّق”(penetration) و “انعطافپذیری” (flexibility) مطرح شده اند؛ در دوازده ویژگی جزیی تر توسعه یافته اند که برای تحقق هر یک باید تلاش نمود. با دقت در هر یک از ویژگیهای نام برده، به خوبی می توان دریافت که برای برخوداری انسان از این ویژگیها، او همواره نیازمند تلاش و زحمت و یاددهی و یادگیری است. پس فکر، نیازمند پرورش و رشد است.
نیاز فکر به پرورش به دلیل جایگاه و نقش آن در تربیت عقلانی بصیرت گرا: پیشتر در این باره سخن گفتیم که یکی از آرمان های تربیت عقلانی بصیرتگرا “فهم زندگی” است که یکی از سه جزء تشکیل دهندۀ بصیرت به شمار می آید. این فهم را نیز منوط به “درس آموزی فعال از محیط طبیعی و محیط انسانی” یا “مواجهۀ عبرت جویانه با پدیده ها” دانستیم چیزی که سبب می گردد تا برای زندگی، از هر پدیده، آموخته ای حاصل گردد. این درس آموزی فعال نیازمند به “مشاهده” و “تفکر” است -که هر دو باید به طور مستمر پرورش یابند- و می دانیم که مشاهده، مقدمه و حتی جزیی از فرایند تفکر است. و نیز گفتیم که بهترین راه پرورش تفکر، توجه به تدبیر نهفته در “پدیده های طبیعی” و “زندگی آدمی، ارتباطات و مناسبات انسانی” است. این توجه، امکان این که مشاهدات و تفکر آدمی عبرت جویانه و درس آموز باشد را بیشتر می کند.
تفکر، تنها در “فهم زندگی” مؤثر نیست بلکه در تحقق دو آرمان دیگر بصیرت گرایی نیز تأثیر بسزا دارد. فردی که اهل تفکر و دقت و توجه به پدیده های طبیعی و زندگی انسانی است می تواند به درستی ببیند، تجزیه و تحلیل و داوری کند و نهایتاً تصمیم بگیرد.
بدین ترتیب تربیت -که مطابق نظریه تربیت عقلانی بصیرت گرا عبارتست از هدایت رشد شخصیت- معطوف خواهد بود هدایت رشد ابعاد اساسی شخصیت و تکیه بر رشد اساسیترین بعد شخصیت یعنی بُعد عقلانی و اساساً هدایت رشد عقل یعنی پرورش تعقل، که بخش اعظم آن عبارتست از پرورش قوۀ تفکر در انسان.