جدیدترین نوشته ها
جدیدترین آثار
اجرا شده توسط: همیار وردپرس
دکتر علیرضا رحیمی
روزگار ما…
روزگار ما، عصری پرهیاهو و پرکشمکش است!
ما، این روزها، سخت پرمشغله و جنجال برانگيز هستيم.
دوست داريم بلند مرتبه و فعال باشيم، اما بسیاری از اعمال ما در واقع موجب آشفتگي و گاهي نابودي است!
با همسايه هاي خود، و حتي با خودمان، دایم درگیریم؛ به دور ازصلح و آشتـی بسر ميبريم.
در اقيانوس زندگي تمام وقت تقلا ميكنيم. با واقعیتها ميجنگيم. با بداقباليها ستيز ميكنيم…
و افسوس كه اراده و خواست خداوند را نميپذيريم و خود را به دریای آرامش الهی نميسپاريم!
نیاز ما…
ما بسیار نیازمندیم…
به پذيرفتن خواست و مشيت الهي يعني دانستن اين كه ما هيچ چيز نيستيم و… این که او، يگانه انجام دهنده است… و این که در تمام رويدادهاي زندگي ما، خير و خوبي نهفته است.
هر چه بيشتر اين باور را پرورش دهيم و به آن تكيه كنيم، آسوده خاطرتر خواهيم بود و به تدريج مفهوم با آرامش به سر بردن در حضور خداوند را فرا خواهيم گرفت؛ آن گاه سرود تسليم را زمزمه خواهيم كرد: اُفَوِّضُ اَمرِي اِلَي الله…
این، به معنای سلب مسئولیت و تصوری جبرگرایانه از زندگی نیست بلکه تنها، تلاش برای برخورداری از آرامش و رهایی است!
این، نیاز حقیقی زندگی ماست.
درمان دردهای ما…
آسودن حقيقي، ساكن شدن در خداست. تا آنجا كه خداوند نيروي خود را در ما جاري سازد و تمام هستي ما را لبريز كند.
نخستين واژه كتاب زندگي، سكوت است.
گاه، لازم است سکوت کنیم؛ لازم است خاموش در حضور خداوند بنشينيم و به جلال او بنگريم. خود را رها سازيم و قرار گیریم.
در خاموشي، نيروي الهي در درونمان جريان مييابد و ما را براي زمان عمل آماده ميکند.
نيروي حقيقي زندگي در سكوت نهفته است؛ اما دنياي امروز ما، ستایشگر نيروي عمل است. حال آن که بسياري از اعمال دنيا، بيرحمانه، تهاجمآميز و آلوده به خودخواهي و غرور است.
و توانایی حقيقي از آنِ كسي است كه اتكا به خداوند را آموخته است. چنين كسي، خود، تصوير دقيق آرامش ميشود و بر دنيايي كه در هياهو، نفاق، نفرت، تقلا و بيهدفي سرگردان است پرتوهاي آرامش را ميتاباند.
از چنين انسانی، امواج روحبخش آرامش در پهنای زندگي همچون رودي پرآب -اما آرام!- جاري ميشود.
چنين فردي در خدا ساكن است و خداوند نيز در او مسكن دارد: در مــكاني پنهاني كه تنــها خــود، آن را ميشناسد، به سر ميبرد؛ در تمام فراز و نشيبهاي زندگي آن را بارها و بارها مرمّت ميكند و هميشه از امنيت و اطمينان برخوردار است. هر چند بيرون از آن خانه، طوفان بيداد ميكــند؛ تندر ميغرد و آذرخش ميدرخشد؛ اما وي هراسي ندارد. هيچ چيز اندوهگينش نميكند. او تمام وحشتهاي دنيـا را به راحتي فرو مينشاند. هميشه آرام و مطمئن و آسوده خاطر است.
… اما تنبل و بيكاره نيست؛ مرد عمل است؛ عملي خلاق و اهداء شده به خداوند.
كار ميكند و همه اعمال خود را به درگاه خداوند تقديم ميدارد. به عنوان وسيله اراده و خواست الهي كار ميكند.
كار او در واقع ستايش است. به مرحله “بي عملي در عمل” ميرسد. در زندگي او سكوت با كار آميخته است
و به جايي رسیده است که به تعبیر لائوتسو، حكيم چيني «هيچ كار نميكند؛ و همــــه چيز انجام ميشود!»
باید این آرامش را بیاموزیم!
نیازهای فردا…
کودکانمان نیز به آموختن آرامش نیازمندند.
و شاید آنها، فردا نیازمندتر باشند! زیرا زندگی بگونهای پیش میرود که این آرامش و این واسپـــاری خود به خدا، روزبروز دشوارتر و گرانتر میشود.
ممکن است راه را ندانیم: راه خود و راهی که باید فراروی فرزندانمان گشوده شود.
توشه این راه…
برای آنان که خدا در زندگیشان معنا دارد، این راه، هم معنا دارد و هم معین است.
اما دستیابی به آن و تشخیص درست آن نیازمند دانش و توانایی است؛ نیازمند بصیرت است.
با بصیرت، چنین راهی مقابلمان گشوده میشود. فرزندانمان نیز به این بصیرت محتاجند.
قرآن این نیاز را در ما برطرف میکند؛ به ما بصیرت میدهد یعنی قوای عقلانی ما را پرورش میدهد و به ما سه توانایی اساسی عطا میکند: «فهم زندگی»، «قوه نقد و قضاوت صحیح در زندگی» و «توان تصمیم گیری» عطا میکند. این، همان بصیرتی است که قرآن به ما میدهد.
قرآنی که باید در آن تدبر کرد و آن را مبنای زندگی پاک(حیات طیبه) قرار داد نه مبنای هنرپیشگی و بازیگری و کاسبکاری!
باید بدانیم و بیاموزیم که قرآن، کتاب راهنمای زندگی پاک(حیات طیبه) است و باید این را به کودکانمان نیز بیاموزیم…
امید که بتوانیم..
راهنمایان این راه…
بي ترديد خالق آدمي با تمامي صفات و ويژگيها و نيز با مسير تكامل و رشد او، بخوبي آشناست. پس بهترین طریق و مؤثرترین راه را برای رسیدن به نیک بختی، پیش روی او گشوده است. و بهترین راهنماها و معلمان را برای او تدارک دیده است: معلمانی آگاه و بینا، مربیانی بصیر.
آنان كه براي راهبري آدمي برانگيخته شده و سرچشمه هاي سعادت و نيكبختي را به روي او گشوده اند، پيش از آن كه راه بنمايانند، همراهان خود را به خوبي شناخته و از راز و رمزهاي وجود آنها و پيچيدگيهاي درون و بيرونشان آگاه گرديده اند تا وظیفه خویش را همچون معلمانی کار آزموده به خوبی انجام دهند. زیرا میدانیم و معتقدیم که کار انبیاء نیز معلمی است.
به خلاف برخی معلمان از خود راضی که کار خود را همان کار انبیاء میدانند و معلمی را پیامبری میپندارند، باید بدانیم که شغل انبیاء معلمی است!-
و اکنون… وظایف ما!
ما والدین نیز باید همین گونه باشیم. تربيت را بايد وظيفه اي خطير بدانيم. وظيفهاي كه نميتوان آن را دست كم گرفت، يا از زير بار آن شانه خالي نمود. وظيفه اي كه بخصوص اگر كه سر و كار مربي با كودكان بيفتد، تواناييها فراوان و دانش بسيار ميطلبد.
اکنون، وظایف والدینی و امور «فرزندپروری» (parenting) همچون آموزش مدرسه ای، روزبروز، صورت علمی و فنی تری یافته و بگونه ای دانش بنیان و بیش از پیش مبتنی بر مبانی علمی، اهمیت، سطوح و گستره بیشتری مییابند. والدین نیز بیش از پیش خود را نیازمند به دانستن میدانند و پذیرش این گزاره که «والدین، برای تربیت فرزندانشان نیازمند آموختن هستند» ساده تر ازپیش شده است. اما این که «آنها براستی به دانستن چه چیزهایی نیازمندند؟» و -حتی پیش از آن- «چه نیازهای حقیقی دارند؟» و «با چه کمبودهای واقعی مواجه هستند؟»، برای اغلب والدین، امری ناواضح و نیازمند تلاش کارشناسان است.
در میان همه امور والدینی، تربیت دینی و اخلاقی از جمله مهمترین و پیچیده ترین امور محسوب میشوند اما این صعوبت، از انگیزه های والدینی که برای فرزندشان آرزوی سلامت معنوی و عاقبت بخیری دارند، نمیکاهد. در روايات اسلامي نیز به پدر و مادرها توصيه شده است که برخي از تعاليم و احکام دين را در طفوليت براي كودكانشان مطرح کنند تا آنها در حد توان خود فراگرفته و به كار بندند و به اين ترتيب زمينههاي تعلق به دين در كودكان تقويت شود. این توصیهها، انگیزه ها را دوچندان میکند. والدین وظیفه شناس برای آشنایی کودکانشان با مفاهیم دینی میدانند که بدون این دانشها و تواناییهای لازم، ممکن است خطاهای بزرگی مرتکب شوند و به جای حیات بخشیدن، در عمل، انحراف و کـژّی بیافرینند!
پیچیدگی آموزش مفاهیم دینی، مشکل بزرگی است اما تا زمانی که در قالب یک مسئله اساسی در ذهن والدین صورت بندی نشود، قابل حل نخواهد بود زیرا همه مشکلات برای برطرف شدن باید به مسئله تبدیل شوند. همه مسایل نیز برای حل شدن باید به پرسش تبدیل شوند. «توجه به مشکل و دقت در آن»، «صورت بندی مشکل در ذهن در قالب طرح مسئله» و «طرح سؤالات اساسی بر اساس مسئله» -از سویی- و «تلاش برای پاسخ دهی به سؤالات» و از این طریق «حل مسئله» –از سویی دیگر- نیازمند دانش است. دانشی که باید کسب شود و از مسیر «آموزش» از سوی متخصصان به والدین منتقل شود.